اختره؛ قصه دردناک خشونت علیه زنان
وقتی اختره ۱۰ ساله بود، او را به عقد يک مرد مسن درآوردند. آن مرد مسن چندی بعد توسط
برادرزاده حسودش که نامش «امان الله» بود، کشته شد. اندکی بعد، قاتل از اختره خواست
به عقد و ازدواج او درآيد. اختره در پاسخ می گويد که هرگز با قاتل شوهرش ازدواج نخواهد
کرد. خواستگار به پاکستان فرار می کند، اما سه
سال بعد بازمی گردد و به روی او اسيد می پاشد. اختره وقتی به اتاق کوچک و سردی بازمی
گردد، چادری اش را بالا می زند و کاری که اسيد با چهره او کرده را می توان ديد.
اختره در ميانه بيست سالگی خود است و برای رفع گرسنگی
فرزندانش عبدالله ۱۲ ساله، صفی الله ۱۰ ساله، گل صنم هشت ساله و گل پری شش ساله، فقط می تواند نان خشک و چای
پيدا کند. اختره، به دليل نگهداری از چهار کودکش، نتوانسته کار مناسبی پيدا کند و همراه
با «گل پری» دختر شش ساله اش در کنار قصر ويرانه «دارلامان» در جنوب شرقی کابل
گدايی می کند.
گدايی می کند.
عبدالله که بزرگترين فرزند اختره است، کارش خرد
کردن چوب است و سعی می کند از اين راه به خانواده خود کمک کند. درآمده او روزانه معادل
پنج دلار آمريکا است که با آن اجاره اتاقی که در آن زندگی می کنند را می پردازند.
اصلی ترين آرزوی اختره اين است که برای کودکانش
زمينه تحصيل و زندگی بهتر فراهم کند. اميدوار است که روزی دولت يا مسئولی سخاوتمند
پيدا شود و هزينه ترميم صورت زخمی و آسيب ديده اش را بدهد.
وقتی که مذهبی خشک و خشونت بار مثل اسلام و در کنار
آن بی سوادی انسانها٬ دست به دست هم میدهد، انتظاری بیشتر از این نباید داشت. خشونت
حرف اول را خواهد زد و در این میان انسام های ضعیف قربانی میشود و کسانی که مرتکب جنایت
میشوند راحت از تنبیه شدن نجات پیدا میکنند.
جنگ و خونریزی، درگیریهای قومی و طایفه ای، اختلافات
مذهبی و دینی و خشونت علیه زنان و کودکان و . . . همه و همه زایده کمبود دانش و تعلیم
و تعلم نا درست و بیسوادی است و در کنار آن وجود یک حکومت اسلامی نا بخرد که به ملاها و آخوندها
اجازه ی دخالت در زندگی خصوصی مردم را می دهند و آنها را با آموزه های پیغمبر گونه
ی ظالمانه و هوس گونه به جهنم دنیا هدایت می کنند. دختری که از اول و در حالی که
کودکی بیش نبود قربانی زندگی اسلامی و مذهبی جامعه خود شده است.
No comments:
Post a Comment