روانشناسی خشونت با زنان در ایران
خشونت با زنان دارای سابقه تاریخی و فرهنگی است
و وجود آن در دورهها و جوامع مختلف مشخص شده است. هرچند که در ابتدا نگاه متوجه خشونت
خانوادگی با زنان بود، بر اثر فعالیت گروههای مختلف مشخص شد که خشونت با زنان فقط
به خانواده منحصر نمیشود و در جامعه و نهادها و سازمانهای آن نیز وجود دارد.
سازمان ملل خشونت را چنین تعریف کرده است:
اصطلاح خشونت علیه زنان به معنی هر نوع عمل خشونتآمیزی
است که بر اختلاف جنسیت مبتنی باشد و به آسیب یا رنج بدنی، جنسی یا روانی زنان بینجامد،
یا احتمال منجرشدن آن به این نوع آسیبها و رنجها وجود داشته باشد. از جمله تهدید
به اینگونه اعمال، زورگویی یا محرومسازی خودسرانه از آزادی، خواه در ملاء عام روی
دهد و خواه در زندگی خصوصی (قطعنامه ۱۰۴/۴۸ مجمع عمومی
۲۰ دسامبر ۱۹۹۳...)
(1)
زمینهها و عوامل موثر بر خشونت:
(1-1)
زمینههای قانونی خشونت:
از دید قانون در خانواده مردان دارای نظارت و قیمومیت
بر زنان بوده و ریاست خانواده برعهده آنان است، حقوقی که مردان در رابطه با همسر خود
دارند، بسیار بیشتر از زنان بوده و بسیاری از محدودیتها را برای زنان به وجود میآورد.
قوانینی که به مرد اجازه کار همسر، اجازه سفر همسر و اجازه تحصیل همسر را میدهد و
همچنین عهدهداربودن مسائل اقتصادی خانواده و دادن نفقه به زن جملگی مردان را در خانواده
دارای موقعیتی برتر از زنان میسازد. نبود امکانات قانونی برای زنان جهت جدایی در هنگام
وجود خشونت، وابستگی زنان به شوهر خشن در خانواده از لحاظ مادی، نبود قوانین خاص در
مورد خشونتهای خانگی و نبود حمایت برای قربانیان خشونت همه از موارد مسالهساز در
مورد خشونت هستند.
(2-1) زمینههای فرهنگی خشونت:
نگرشهای فرهنگی خانوادههای ایرانی براساس تحمل
و تبعیت زنان و فرزندان از درخواستهای شوهر - پدر شکل گرفته است و خشونتهای روزمره
و محدود بهعنوان تربیت در نظر گرفته میشود. در نتیجه در بسیاری از اوقات فرد تحت
خشونت، درکی از ستم وارد بر خود ندارد.
(3-1)
کمبود حمایت و پشتیبانی اجتماعی:
تاکنون نه از طریق قانون و نه از روشهای دیگر هیچ
نوع حمایتی از زنان و کودکان تحت خشونت خانوادگی صورت نگرفته است. بدین ترتیب زنانی
که از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و روانی تحت پوشش هیچگونه حمایتی نیستند، باید رفتار خشن
مرد را تحمل کرده و حتی از شکایت علیه او خودداری کنند، زیرا در صورت شکایت و مجرم
نشاندادن مرد همیشه احتمال تشدید خشونتها وجوددارد. تاکنون با جرائم مربوط به خشونت
خانگی مانند جرائم عمومی برخورد شده و هیچ نوع کمک مددکاری، مشاورهای و یا انواع دیگر
حمایت جهت نظارت بر رفتار افراد در درون خانواده دیده نشده است.با توجه به عوامل فوق
به دلیل تایید قانونی، به دلیل نگرش موجود در جامعه و به جهت نبود هر نوع حمایتی در
ایران خشونت علیه زنان چه در خانه یا محیط کار یا خیابان هنوز وجود داشته و تغییری
در آن به چشم نمیخورد.
(2)
خشونت علیه زنان در ایران :
یکی از مشکلات عمدهای که در ایران در مورد خشونت
علیه زنان وجود دارد، کمبود اطلاعات و آمار در این حوزه میباشد. تا چند سال قبل پدیده
خشونت علیه زنان اصلا مورد توجه نبود. در مورد پدیدههایی مانند روسپیگری سکوتی حاکم
بود که از هر نوع بحث درباره آن جلوگیری میکرد. امروزه مفاهیم فوق وارد گفتار علمی
و افکار عمومی شده است، اما هنوز در زمینه آمار و اطلاعات کمبودهای فراوان وجود دارد.مردان
در خانواده ایرانی بهعنوان نانآور و رئیس و سرپرست خانواده در نظر گرفته میشوند
و دارای حقوقی به مراتب بیشتر از همسران و فرزندان خود هستند. در سطح جامعه نیز مردان
از زنان حضور و فعالیت بیشتری دارند. حضور دختران و زنان جوان هرچند که در متروپل تهران
اجتنابناپذیر است، اما در بسیاری از شهرهای درجه دو و سه اصولا تحرک دختران و زنان
در خیابان و پارک با نگرش منفی نگریسته میشود و نظارت شدیدی از جانب خانواده و همسایگان
بر روی تحرک آنان وجود دارد. در اماکن شغلی نیز مردان در موقعیتی برتر از زنان قرار
دارند، در نتیجه میتوان سه سطح خشونت علیه زنان را در خانواده، در اماکن عمومی و مراکز
اشتغال مورد بررسی قرار داد.
(1-2)
موقعیت زنان در خانواده:
خانواده در ایران دارای اهمیت بسیار زیادی است.
در نظرسنجیها ۹۲ درصد زنان و ۹۵ درصد مردان اهمیت خانواده را در زندگی بسیار زیاد میدانند. این در حالی
است که در خانه با انواع خشونت علیه زنان مواجهیم. از خشونتهای <ساده> جسمی،
مانند هلدادن، سیلیزدن، کشیدن مو و نظایر آن تا انواع شدید خشونت که باعث مراجعه
به درمانگاه و بیمارستان به علت شکستگی و یا خونریزی میشود تا خشونت روانی یعنی تحقیر
و فحاشی به زن و اقوام او، تهدید به صدمهزدن، تهمتهای نابجازدن و سوءظن شدید داشتن
و سایر موارد خشونت روانی. همچنین با سایر خشونتها مانند خشونت اقتصادی (در مضیقه
مالی قراردادن همسر)، خشونت اجتماعی (در انزوا و حبس قراردادن) و همچنین با انواع خشونتهای
جنسی و تجاوزات جنسی (به معنای برقراری رابطه بدون تمایل زن) روبرو هستیم، اما به علت
آنکه بسیاری از مفاهیم خشونت برای زنان آشنا نیست و به دلیل تربیت گذشته، تکیه آنها
تنها بر خشونتهای شدید جسمی است.در جامعه تصورات غالبی از ویژگیهای مردانه وجود دارد
که در آن پرخاشگری و رفتارهای خشن مردان (با حفظ شروطی) مقبول است و در خانواده که
ریاست آن با مرد است، خشونت با حق تربیت مرد بر زن و فرزندان یکسان در نظر گرفته میشود.
تمکین به درخواست همسر حتی اگر در جهت محدودکردن آزادیهای فردی و اجتماعی زن باشد،
مورد تایید جامعه است.
همین امر بر طبق سنتها در اماکن عمومی نیز وجود
دارد. از آنجا که مکان طبیعی زندگی زنان در خانه است، بودن آنان در خیابان بخصوص در
ساعاتی از روز یا در اماکنی خاص چندان پسندیده نیست و بهعنوان رفتار نابهنجار زنانه
تلقی میگردد. در نتیجه گناه خشونتی که در این مواقع بر آنان وارد میشود، به رفتار
آن نسبت داده میشود.در بسیاری از خرده فرهنگهای قومی گناه قربانی تجاوز بیشتر از
مجرم است. او نماد آبروی بر باد رفته خانواده است و تنها از طریق کشتن قربانی امکان
زندگی برای سایر اعضای خانواده وجود دارد.علل تحمل خشونت خانوادگی توسط زنان، ترجیح
شرایط موجود زندگی نسبت، به شرایط بعد از طلاق یا جدایی است. زنان در خانواده و زیر
سرپرستی مرد باقی میمانند تا از لحاظ اقتصادی تامین بوده، از تحقیر اجتماعی ناشی از
طلاق به دور بمانند و از فرزندان خود جدا نشوند.زنان در خانوادههای خشن در مخاطره
ابتلا به بیماریهای روانی، صدمات فیزیکی و جراحات، سقط جنین، از دست دادن اعتماد
بهنفس و نظایر آن قرار دارند و از این رو باید به نیازهای زنان تحت خشونت خانوادگی
به شکل حمایت و پشتیبانی اجتماعی توجهی خاص مبذول داشت.
(2-2) موقعیت زنان در خیابان و محیط کار:
در خیابان و مکانهای عمومی زنان مجبور به رعایت
برخی از قوانین نانوشتهاند. برگشت به خانه قبل از تاریکی هوا، حرکت در معیت یک همراه
مرد، دوری جستن از نقاط تاریک و کم رفت و آمد از جمله موارد فوق است.
دختران و زنان در خیابان با انواع متلکهای مردان
روبهرویند: از ستایش ظاهر و زیبایی تا بیان کلمات مستهجن، نگاهکردن شهوانی، لمس بدن
در تاکسی یا مینیبوس، عریاننمایی بدن در کوچهها و اماکن خلوت و نمایش آن به زنان
و دختران، بوق زدن برای زنانی که در خیابان در انتظار وسیله نقلیه عمومیاند، ویراژدادن
در خیابانها و بزرگراهها برای دختران جوان راننده، ربودن دخترانی که با وسیله نقلیه
عمومی در سطح شهر در حرکت هستند، تجاوز به آنان یا قتل آنان و همچنین قتل زنانی که
به چشم مردان در خیابان تنفروشی میکنند، از جمله این موارد است.
در این مورد باید به دو بار قربانی بودن روسپی توجه
داشت؛ که یک بار قربانی فحشا در جامعهای میشوند که مردان آن نیاز خود را با رابطه
جنسی از طریق زنان روسپی برآورده میکنند و تن به کالایی قابل فروش بدل میشود و بار
دیگر بهعنوان قربانی قضاوت مردانی که نه به دنبال مجازات متقاضی کالا، بلکه به دنبال
مجازات عرضهکننده کالایند.
در محیط کار نیز نداشتن اعتماد به نفس، موقعیت پایین
در سلسله مراتب اداری، ارتباط نداشتن با شبکههای قدرت که معمولا مردانه هستند، باعث
بیقدرتی زنان در برابر مزاحمت در محیط کار میشود. مزاحمت در محیط کار معمولا با
قول پاداشی مادی پس از برقراری رابطه یا مخاطره اخراج و تنزل شغلی همراه است.
نکته مهم این است که به دلیل موقعیت پایین زنان
در سازمانها، تظاهر شدید به اخلاقگرایی در محیطهای کار و همچنین وابستگی اقتصادی
زنان به درآمدهای خود و خجالت از بیان نوع اتفاقات، شانس شکایت و دادرسی بسیار ناچیز
است. اگر روش مواجهه زنان با مزاحمت در خیابان تغییر مسیر، امتناع از حرکت در ساعات
خلوت و شبانه و مکانهای دورافتاده است، در محیط کار نیز بهناگزیر میکوشند از همکاران
مرد دوری جسته، از مجاورت با آنها و تنهاماندن در اتاق خلوت امتناع ورزند.
(3-2)
امکانات قانونی و اجتماعی در دسترس زنان:
در برخی از قوانین ایران مانند قانون خانواده و
مجازات اسلامی تفاوتهای مشخص میان زن و مرد مشاهده میشود. این تفاوتها براساس قبول
نابرابری طبیعی میان زن و مرد شکل گرفته است.
در خانواده حقوق پدران بر فرزندان و همچنین همسر
خود قابل مقایسه با حقوق مادر و زن نیست. ریاست خانواده به مرد قدرتی نابرابر با همسر
میدهد. قدرتی که به او اجازه نظارت بر رفتار همسر، تردد او، انتخاب شغل، حق طلاق
بدون قید و شرط، حضانت و ولایت بر فرزندان و حقوق دیگری را میدهد. زنان در اثر ازدواج
برخی از حقوقی را که در صورت تجرد دارا بودند، از دست میدهند و نظارت بر رفتار خود
را به همسر منتقل میکنند، بدون آنکه حقی مشابه شوهر را
کسب کنند.
در اثر ازدواج، مرد موظف به پرداخت نفقه (خرج زن)
و زن موظف به تمکین (برقراری روابط جنسی با مرد) است بدین ترتیب حق نظارت بر روابط
جنسی، چگونگی برقراری رابطه و زمان آن به شوهر داده شده و زن اختیار بر جسم خود را
از دست میدهد. عدم تمکین، یک علت مهم درخواست طلاق از جانب مرد است و در صورت عدم
تمکین، مرد موظف به پرداخت نفقه نیست.
از لحاظ اقتصادی نیز باتوجه به درصد ناچیز زنان
شاغل و درآمد پایین آنان و بدون دستمزدبودن فعالیتهای بازتولیدی خانگی، دسترسی و نظارت
زنان بر منابع اقتصادی خانواده ناچیز بوده و اهرمهای اقتصادی در اختیار مردان است.
برهمزدن این شرایط که به معنای ایجاد موقعیتهای برابر برای زنان در جامعه و خانواده
میباشد، نه فقط محتاج تغییرات قانونی است، بلکه در عین حال باید به راههای حمایت
خاص از زنان و کودکان و دگرگونیهای فرهنگی در جامعه نیز
توجه داشت.


No comments:
Post a Comment