Friday, January 13, 2017

باغ‌های کندلوس





کاوه:

آبان ... این در رو می‌بینی که؟ این در خونه‌ی ماست!

این رنگاش که ریخته شده هم مال ماست!

این یه لنگه در هم مال ماست!

این چیز پیچیده ای هم که می‌بینی چهار تا میخ داره هم مالِ ماست!

این گچِ خونه‌ی ماست!

این بیرونِ ماست!

یه چیزی هم اون وسط داره که آفتابِ خونه‌ی ماست!

اینم که آسمونِ ماست!

دیگه؟

آها ... این سوراخی که اینجا می‌بینی ... مالِ ماست!

پشه‌هایی هم که از توش رد میشن مالِ ماست! صبح ها بهت ثابت میشه!

این زنگِ قفل هم مالِ ماست!

نمی‌دونم!

اینقدر اینجا چیز ریخته که من نمی‌دونم کدوماش رو بشمرم واست! ولی تو هم می‌تونی فکر کنی، ببینی با چه چیزایی می‌تونی اینجا رو پر کنی که نداریم و نمی‌تونیم هم بخریم.

ولی خب...همه‌ش مالِ ماست!

بابا خونه همینه دیگه! زنگِ قفل و سوراخِ توری و رنگ رویِ در این مدلیو! همینه دیگه!



آبان:

پسرم! کاوه! بزغاله! یه دقیقه وایسا سر جات مثِ بچه‌ی آدم!



کاوه:

آخه من تو رو آوردم اینجا که دار و ندارم رو بهت نشون بدم!

 آبان ... شیرِ آب؟!  چکه هم می‌کنه! مالِ ماست.


---


باغ‌های کندلوس



No comments:

Post a Comment