زنان زیبا شبیه پرنسس های
دیزنی لند و باربی نیستند ...
شبیه واقعیتن ...
شبیه زنی که گاهی دست های
خیسش را با دامنش پاک می کند، واشک هایش را با سر آستینش ....
نه چشمان آبی دارند ... نه
ناخن هایشان همیشه لاک زده ... نگران پاک شدن رژ لب هایشان هم نیستند ....
زنان زیبا ، زنانی هستند
که خود را باور دارند و می دانند که اگر تصمیم بگیرند قادر به انجام هر کاری هستند،
در توانایی و عزم یک زن که مسیرش را بدون تسلیم شدن در برابر موانع طی می کند، شکوه
و زیبایی وجود دارد. در زنی که اعتماد بنفسش از تجربه ها نشأت می گیرد، و می داند که
می تواند به زمین بخورد، خود را بلند کند و ادامه دهد،زیبایی بسیاری وجود دارد ...
8 مارس روز جهانی زن است و به نظر من روز جهانی هویت زنانه است.
روز زنانه بودن و زنانه زندگی کردن. زنانه بودن سخت است چون باید هم لطیف باشی و
هم محکم. باید همیشه زن باشی و این فقط از یک زن با هویت زنانه برمی آید. من دوست
دارم توی این روز از قسمتی از زنان ایران بویم. از زنانی که به خاطر زن بودن آنها
و جدا از توانایی هایشان همیشه محرومیت نسیبشان شد. وقتی از اجرای ارکستر سمفونیک
تهران تنها به دلیل حضور زنان جلوگیری شد. زنان نوازنده که تنها می نواختند و
زنانه و محکم کنار مردان توانایی های خود را به نمایش می گذاشتند. درد بزرگیست
وقتی از تمام استعداد و توانایی های تو چشم پوشی می شود آن هم تنها به دلیل اینکه
زن هستید.
در اینجا زن بودن جرم است.
وقتی
نیلوفر اردلانی کاپیتان تیم ملی فوتسال ایران، به دلیل اجازه ندادن همسرش مهدی
توتونچی اجازه ی حضور در مسابقات قهرمانی آسیا را نداشت و تمام زحمت ها و تلاش های
او در دست مردی بود که مردانگی نداشت و زنانگی یک زن را در دستان نامردش له کرد. اینجا
کشوری است که مردان برای زنان در هر مرحله از زندگی برای او تصمیم می گیرند و زن
رسما حقی برای تصمیم ندارد. یک مرد به حکم مرد بودن و شوهر بودن می تواند همسر خود
را از موفقیت محروم کند. می تواند ماه ها و سال ها تلاش او را له کند و از بین
ببرد. اما یک زن همیشه یک زن است. محکم . صبور و مقاوم. دلم برای خودم و برای زنان
سرزمینم می سوزد وقتی می بینم همیشه مردان برای ما تصمیم می گیرند و قانون می
گدارند و ما باید تنها در چارچوب قوانین مردسالارانع آنها زندگی کنیم و زن باشیم.
دلم برای چشمان پر التماس زنانه زنی می سوزد که هنوز عرق تلاشش رو پیشانیش غلط
میزند و از طبیعی ترین و ساده ترین حق خود محروم است و به دلیل پاره وجودش و نبود
حمایت لازم مجبور است به هر تصمیمی تن بدهد تا رن باشد و مادر باشد برای فرزندش.
وقتی
زنان سرزمین من برای تماشای مسابقات ورزشی مورد علاقه ی خود نمی توانند به ورزشگاه
بروند چگونه می توانم از حقوق آنها بگویم وقتی از ساده ترین چیزها محروم هستند.
دلم برای چشمان پر از حسرت آنها می سوزد و سقف کوتاهی برای رندگی انها وجود دارد و
به آنها اجازه ی بزرگ شدن را نمی دهند در حالی که روحی بزرگ دارند و همیشه مجبورند
قد خمیده قدم بردارند.
دخترانی که بارها و بارها مورد آزار و اذیت جنسی و تجاوز قرار می گیرند و روح
لطیف و زنانه آنها آسیب می بیند و قانونی که به تو می گوید هیس دخترها فریاد نمی
زنند و متجاوزی که طبق قانون و حکم اسلامی تنها به دلیل اینکه به مسخره ترین قسمت
بدن او یعنی بکارت آسیب جدی وارد نکرده است، آزاد است. ولی اینکه از روی هوس خواهی
و شهوت و بدون اجازه تن او را لمس کرده و به هر طریقی که ممکن بوده تجاوز روحی و
جسمی انجام داده است و این اصلا اهمیتی ندارد که او تا بزرگ شدن و تا آخر عمر این
آسیب روحی که لطافت زنانه او را نشانه رفته است نادیده گرفته می شود. چون دخترها
فریاد نمی زنند. کاش دختران ما یاد بگیرند حرف بزنند و یا گاهی فریاد بزنند. کاش
یاد بگیرند نترسند. کاش سکوت نکنند در برابر این همه ظلم و این همه بی عدالتی و چقدر
بسیارند زنانی که به خاطر این همه نابرابری روحشان پژمرده شده است.
زنان
در ایران نمی توانند به طور مستقل برای خود تصمیم بگیرند. از حجاب اجباری برای
آنها تا جلوگیری از ورود آنها به ورزشگاه ها و حتی بعضی از مکان ها و حتی استفاده
از بعضی امکانات اجتماعی، از نداشتن اجازه ی سفر به خصوص سفرهای خارجی بدون اجازه
ی شوهر! زنان در ایران حتی از ساده ترین حق و حقوق خود محروم هستند. در ایران روزی
را برای گرامیداشت مقام مادر در نظر گرفته اند. در کشوری که قانون حق مادر بر
حضانت بچه را نادیده میگیرد گرامیداشت مقام مادر به همان دردناکی و مضحکی تبلیغ
حقوق بشر بدست بشار اسد و شاه سعودی و داعش و طالبان است!! من روز زن و روز مادر
را با روز جهانی زن و همراه با تمام زنان جهان جشن می گیرم و مقام زن و هویت زنانه
را به تمام زنان دنیا تبریک میگویم. من در این روز برای زنان ایران آرزوی آزادی می
کنم و آرزو دارم بتوانند حقی داشتند و برای کوچکترین و ساده ترین حقوق خود، خودشان
تصمیم بگیرند. دلسوز زنی هستم که برای زنانه ترین مسئله اش هم مردان تصمیم می
گیرند و قانون می گذارند.
یاد
کنیم از:
هما دارابی، استادی که در
اعتراض به حجاب اجباری خود را
آتش زد.
هما دارابی، متخصص پزشکی
کودکان و روانپزشک ایرانی در اعتراض به حجاب اجباری در میدان تجریش تهران اقدام به
خودسوزی کرد. هما دارابی عضو حزب ملت ایران بود که به همراه پروانهی فروهر سازمان
زنان جبههی ملی را تشکیل داده بود و در کنگرهی اول جبههی ملی در بهمنماه ۱۳۴۱ شرکت و سخنرانی کرده بود. پنج سال پس از تاریخ خودسوزی
هما دارابی یعنی در سال ۱۳۷۷پروانه
اسکندری-فروهر- به همراه همسرش داریوش فروهر توسط ماموران اطلاعات جمهوری اسلامی در
منزل مسکونی خود در تهران سلاخی شد و کشته شد.
هما دارابی و پروانهی فروهر
نخستین زنانی بودند که سازمان زنان جبهه ملی را تشکیل دادند و در کنگرهی اول جبهه
ملی ایران در سال ۱۳۴۱
شرکت جستند. او مدرک روانشناسی
خود را در کشور آمریکا دریافت کرد و مدتها در ایالتهای نیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا
طباطبت کرده بود. دارابی در سال ۱۳۵۳
به ایران بازگشت و به عنوان
استاد دانشگاه به تدریس پرداخت.
وی پس از انقلاب اسلامی به
دلیل بدحجابی از دانشگاه اخراج و پس از آن مطب او نیز تعطیل شد. دارابی در دوم اسفندماه
سال ۱۳۷۲ در اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید.
هما دارابی در دوم اسفندماه
۱۳۷۲در میدان تجریش شهر تهران در اعتراض به
اختناق حاکم بر کشور، خصوصا وضعیت نامناسب زنان در ایران و همینطور اعتراض به حجاب
اجباری خود را به آتش کشید تا صدای اعتراضی باشد به بیدادی که بر زنان ایران میرود.
پزشکان تلاش بسیار کردند تا جان او را نجات دهند اما سودی نبخشید و بامداد سوم اسفندماه
دیده از جهان فروبست.
هیس
دخترها فریاد نمی زنند!


No comments:
Post a Comment